محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

در ساحل زندگی

مادر

کودکي که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسيد:"مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد؛ اما من به اين کوچکي و بدون هيچ کمکي چگونه مي توانم براي زندگي به آن جا بروم؟" خداوند پاسخ داد: از ميان بسياري از فرشتگان، من يکي را براي تو در نظر گرفتم. او در انتظار توست و از تو نگهداري خواهد کرد.اما کودک هنوز مطمئن نبود که مي خواهد برود يا نه... - اينجا در بهشت من هيچ کاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم. اين ها براي شادي من کافي هستند. خداوند لبخند زد: فرشته ي تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهي کرد و شاد خواهي شد. کودک ادامه داد: من چطور مي توانم بفهمم مردم چه مي گويند وقتي زبان آن ها را نمي د...
21 فروردين 1391

بهار 1391 مبارک

  سلام بهارکم شنبه صبح خانم رضا پور اومد برای تکوندن خونه .البته حدود دو هفته پیش اومده بود برای نظافت اشپز خونه ,ساعت 8 صبح اومد تا 4 بعد از ظهر.اما بقیه جاها رو گذاشتیم نزدیک عید تمیز کنیم . یکشنبه هم بابایی باید میرفت به شعبات و از کارمندا به خاطر کار یکسالشون قدر دانی میکرد و خسته نباشیدی عرض میکرد بنابر این تا ساعت ده و نیم شب تنها بودیم و حوصله شما ها خیلی سر رفته بود یک دفعه یاد( playstation)پلی استیشنت افتادم که زیر تختت مخفی کرده بودم تا فقط تابستونا که درس نداری بازی کنی ,اما الان کمک خوبی برام بود تا سرتون باهاش گرم بشه نمیدونم چه بلایی سر  tv اتاقت اورده بودی که اصلا روشن نمیشد بعد از کلی غر غر به جونت بردم تو ...
1 فروردين 1391
1